عدالت adalet

عدالت adalet

امپراتوری عثمانی

امپراتوری عثمانی

امپراتوری عثمانی یک قدرت سیاسی امپراتوری بود که از ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی در منطقة مدیترانه حکومت می‌ کرد. این امپراتوری در اوج قدرت خود (قرن ۱۶ میلادی) مناطق آسیای کوچک، اکثر خاورمیانه، قسمت‌ هایی از شمال آفریقا، قسمت جنوب شرقی اروپا تا قفقاز را شامل می‌ شد. قلمرو رسمی حکومت عثمانی در اوج قدرت به ۵/۶ میلیون کیلومتر مربع می‌ رسید.

منشأ عثمانیان

عثمانیان شاخه ‌ای از ترکمن ها (طایقه قایی) بودند که در اواخر امپراتوری سلجوقیان از ترکستان به آسیای صغیر کوچ کردند. در آن زمان سلجوقیان روم که قسمتی از سلسله دولت‌ های سلجوقی بودند، در این سرزمین فرمان می ‌راندند. ترکان عثمانی اندک ‌اندک در نواحی غرب آناتولی به یک قدرت منطقه ‌ای و متحد سلاجقه تبدیل شدند و بعداً جانشین سلجوقیان گشتند. ایشان نام خود را از عثمان اول پسر ارطغرل که رهبر ایل ایشان بود، گرفته بودند.

یکی از سلاطین سرشناس ایشان سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح بود که توانست در سال 1453 میلادی با تصرف قسطنطنیه (استانبول) به فرمانروایی امپراتوری روم شرقی پایان دهد. تاریخ نگاران زمان وقوع این حادثه را پایان قرون وسطی و آغاز عصر جدید می دانند.

سلطان سلیم نوة سلطان محمد فاتح بود که در جنگ چالدران شاه اسماعیل اول صفوی را در سال ۱۵۱۴ میلادی شکست داد و عثمانی بر مناطق غربی ایران دست یافت؛ در نتیجه نواحی غرب ایران که شامل آذربایجان، سرزمین کردستان و عراق بود از ایران جدا شد. در جنگ ‌های بعدی آذربایجان به ایران برگردانده شد، ولی سرزمین کردستان و عراق در اشغال عثمانی باقی ماند.

سلطان سلیم با سیطره بر سرزمین های اسلامی خود را خلیفة اسلام خواند. سلطان سلیمان قانونی، فرزند او، هم ‌دوره با شاه تهماسب صفوی بود و نیروهایش را تا پشت دروازه ‌های وین، پایتخت اتریش هم رساند.

اقتدار و شکوه امپراتوری عثمانی

دولت عثمانی به عنوان بزرگ ‌ترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسی شناخته می ‌شود. این دولت در سده ‌های هفتم و هشتم هجری (سیزدهم و چهاردهم میلادی) در سرزمین آناتولی ظهور کرد. از سده چهاردهم، به رهبری بایزید اول (ایلدرم بایزید)، قلمرو آن در قاره اروپا گسترش چشمگیر یافت و در اوائل نیمه دوم سده پانزدهم با فتح قسطنطنیه، به رهبری سلطان محمد دوم (فاتح)، در مقام تنها وارث امپراتوری روم شرقی (بیزانس) جای گرفت. بدین سان، در پایان سده پانزدهم دولت عثمانی به اوج اقتدار و شکوه خود دست یافت؛ اقتدار و شکوهی که بیش از یک سده دوام آورد. در این دوران، عثمانی نه تنها - از نظر وسعت قلمرو و کثرت اتباع (دولت عثمانی شامل قلمروهای آناتولی، سوریه، فلسطین، عراق، کردستان و ارمنستان در آسیا و مصر و لیبی در آفریقا و بلغارستان، یونان، صربستان، آلبانی، بوسنی و رومانی در اروپا شامل می ‌شد)، اقتدار نظامی و سیاسی، نظم و سامان اجتماعی و ثروت دولت و سعادت و رفاه ملت - اولین دولت اروپایی به شمار می ‌رفت، بلکه از نیمه سده شانزدهم میلادی خود را وارث رسمی خلافت اسلامی و رهبر جهان اسلام نیز می ‌دانست. در این زمان عثمانی کشوری پهناور بود که قلمرو آن در اروپا تا نزدیکی شهر وین (پایتخت امپراتوری هابسبورگ) امتداد داشت، بخش عمده سرزمین‌ های جنوب دریای مدیترانه و شبه جزیره عربستان را در بر می گرفت، از شمال به رود دن و از شرق به مرزهای ایران محدود بود. از منظر اروپاییان غربی این دولت مهم ‌ترین تجلی تمدن اسلامی به شمار می ‌رفت و داد و ستد و تعارض‌ های فرهنگی و سیاسی و نظامی با آن نقش اصلی در تکوین انگاره ‌ای داشت که غربیان از اسلام کسب کردند. سلطان سلیمان یکم، (۲۷ آوریل ۱۴۹۵ (میلادی) در ترابوزان؛ ۶ سپتامبر ۱۵۶۶ (میلادی))، مشهور به «کبیر» و گاه «قدرتمند» و (Lawgiver) و سلیمان قانونی، سلطان عثمانی و مشهورترین شهریار از این خاندان سلطنتی است.

سلیمان در سال ۱۴۹۵ به‌عنوان فرزند سلیم یکم به دنیا آمد و تا قبل از مرگ پدرش (۲۱ سپتامبر ۱۵۲۰)، والی مانیسا بود.

از مهم ‌ترین کارهای سلیمان، محاصرة وین با ۱۲۰۰۰۰ سرباز جنگی، در سال ۱۵۲۹ در سومین لشکرکشی او به ‌سوی مجارستان بود. سلیمان همچنین با موفقیت، با شاه تهماسب صفوی، پادشاه ایران، جنگید. ارتش سلیمان زیر فرمان وزیر بزرگش، ابراهیم پاشا، توانست در ۱۳ ژوئن ۱۵۳۴ تبریز پایتخت پیشین ایران را فتح کند و در ۴ دسامبر همین سال به بغداد دست یابد. در دوره شاه تهماسب، پایتخت ایران به دلیل خطری که از ناحیه عثمانی احساس می ‌شد، به شهر قزوین منتقل شده بود. سلطان سلیمان سه بار به ایران لشکرکشی کرد. وی یک بار تا سلطانیة زنجان هم پیش آمد، ولی به ‌دلیل برف و کولاک سنگین مجبور به عقب‌ نشینی شد.

سلیمان نیز، مانند پدرش علاقة زیادی به هنر و معماری داشت و حتی خودش نیز شعر می ‌سرود. بنای بزرگ مسجد سلیمانیه در استانبول از آثار به ‌یادمانده از دوران این پادشاه ‌است.

مورخان، او را سلیمان قانونی (Lawgiver) می ‌خوانند، زیرا وی در طول سلطنت خود، به قضا و قانون بیش از هر چیز دیگر توجه می ‌کرد. سلیمان در هر کوی و برزنی در قلمرو عثمانی دادگاه دایر کرده بود و در جوار دفتر خود نیز یک شورای قضایی داشت. وی می‌ گفت: از هر دستی که بریده شود خون جاری می ‌شود، جز دستی که قاضی قطع کند، و این اصطلاح از همان زمان در خاورمیانه بر سرِ زبان ‌ها افتاده‌ است. در دوران سلطان سلیمان، متصرفات عثمانی به اوج وسعت خود رسید. دشمنی عثمانی با ایران، که از زمان سلطان سلیم آغاز شده‌ بود، در زمان سلطان سلیمان ادامه داشت و به جنگ او با شاه طهماسب صفوی انجامید.

سرآغاز انحطاط امپراتوری عثمانی

مورخان، مرگ سلیمان قانونی (۲۰ صفر ۹۷۴ ق. / ۵ سپتامبر ۱۵۶۶ م.) را نقطة عطفی در تاریخ عثمانی و سرآغاز فرایند انحطاط تدریجی این دولت می ‌دانند. در واقع، این انحطاط هرچند در اواخر سدة شانزدهم میلادی، پس از مرگ سلیمان، رخ نمود و در نیمة اول سدة هفدهم شتاب گرفت، ولی بنیان ‌های اجتماعی آن در دوران حکومت سلیمان و در اوج شکوه دولت عثمانی تکوین یافت.

دوران شکوه دولت عثمانی که شامل دورة سلیم اول و سلیمان قانونی بود، بیش از نیم قرن به درازا نکشید. پس از آن، ضعف دولت عثمانی آغاز شد و خط انحطاط به‌ طور مستمر ادامه یافت. گرچه گاه ‌و بیگاه توقفی در این انحطاط رخ می‌ داد و عاملش روی کار آمدن برخی از خلفای قدرتمند یا تلاش اطرافیان آنان، از جمله صدراعظم ‌ها بود. زمینه ‌های ضعف دولت عثمانی از همان دورة سلیمان فراهم آمد؛ چرا که سلطان تحت تأثیر همسرش «حرم سلطان» یا  «خرم سلطان» قرار داشت که بر ضد امیر مصطفی توطئه کرده، تلاش داشت تا فرزند خودش، سلیم دوم را به جانشینی سلیمان بگمارد. مصطفی فرمانده بسیار خوبی بود و محبوبیت فراوانی نزد افسران داشت. رفتار بد با مصطفی سبب خشم ینی چریان و شورش بزرگی بر ضد سلطان شد که البته سلیمان آن را سرکوب کرد. در این ماجرا مصطفی و فرزند شیرخوارش کشته شدند. همچنین سلطان، فرزند دیگرش، بایزید و چهار فرزند او را با توطئة یکی از وزرا به قتل رساند، و بدین ‌ترتیب، زمینه برای روی کار آمدن سلیم دوم فراهم شد.

یکی دیگر از مظاهر ضعف دولت سلیمان قانونی، شرکت نکردن وی در جلسات دیوان و فاصله گرفتن او از مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی بود که دشواری‌ های ناشی از آن سبب برآشفتن مردمانی در بخش ‌های اروپایی و آسیایی شد.

سیر افول مداوم دولت عثمانی مقارن و همپیوند با سیر ظهور و اعتلای روز افزون تمدن جدیدی است که در اروپای غربی سر برکشید. این دو تحول موازی بخش مهمی از فرایند عظیمی را شکل داد که سرنوشت بشریت را در طول سده ‌های اخیر رقم زد و سرانجام در اوایل سده بیستم میلادی جغرافیای سیاسی کنونی جهان را پدید آورد.

دوره تنظیمات اصلاحات

پیشگامان تنظیمات روشنفکران دوره سلطان محمود دوم و سلطان عبدالمجید یکم مانند مصطفی رشید پاشا، فواد پاشا، محمدامین علی پاشا بودند. آنها تشخیص داده بودند که نهادهای مذهبی و نظامی قدیمی دیگر جوابگوی نیازهای امپراتوری در جهان مدرن نیست. بسیاری از تغییرات نظیر یونیفرم جهت تغییر طرز فکر مدیران امپراتوری بود. بسیاری از اصلاحات تلاش برای اتخاذ شیوه ‌های موفق اروپایی بودند. تغییرها شامل سربازگیری، آموزش و پرورش، اصلاح نهاد ها و اصلاح قوانین و تلاش سیستماتیک از بین بردن فساد بود.

پروژة بلند پروازانة تنظیمات جهت مبارزه با قدرت ‌های اروپایی و جلوگیری از ضعف امپراتوری عثمانی که مرزهایش در حال کوچک شدن، و توانش در مقابل قدرت‌ های اروپایی در حال کاهش بود آغاز یافت. امپراتوری عثمانی امیدوار بود که با خلاص شدن از سیستم قدیم بتواند شهروندانش را بهتر کند.

تنظیمات در زمان سلطان محمود دوم آغاز شده بود. دورة تنظیمات با صدور «خط همایون» یا «فرمان تنظیمات خیریه» در ۱۲ آبان ۱۲۱۸ هجری شمسی مطابق به ۳ نوامبر ۱۸۳۹ میلادی آغاز شد. در این سند بسیار مهم، سلطان اعلام کرد که او آرزو دارد «مزایای یک دولت خوب را به ایالت‌ های امپراتوری عثمانی از طریق نهاد های جدید به ارمغان آورد». متن فرمان روز یکشنبه ۲۵ نوامبر ۱۸۳۹ میلادی در پارک گلخانة کاخ توپقاپی و در حضور پادشاه، وزرا، علما، مأموران عالی ‌رتبة لشکری و کشوری، نمایندگان اصناف و معتمدان، اسقف کلیساهای ارامنه و یونان، خاخام یهود، سفرا و نمایندگان کشورهای خارجی و گروهی از مردم خوانده شد. به همین سبب، فرمان تنظیمات، به «خط شریف گلخانه» نیز معروف است. خلیفه نیز به رعایت و اجرای فرمان سوگند یاد کرد و متن فرمان در روزنامة رسمی انتشار یافت.

عوامل انحطاط امپراتوری عثمانی

در بررسی علل انحطاط عثمانی باید نقش عوامل زیر را اساسی دانست:

افزایش جمعیت و عدم تناسب آن با اراضی زیرکشت؛

تأثیر سلطة غربیان بر قارة اروپا و ظهور اقتصاد جدید پلانت کاری؛

گشایش راه دریایی تجارت غرب با شرق؛

خرابکاری و مقابلة نظامی و اطلاعاتیِ قدرت‌ های اروپاییِ معارض عثمانی؛

پیشرفت اروپایی‌ ها از لحاظ نظامی و تولید سلاح ‌های بهتر، و عقب ماندن عثمانیان از لحاظ فنّاوری نظامی؛

جنگ ‌های مذهبی با ایران؛

توقف فتوحات، که بیکاری ارتش بزرگ عثمانی را در پی داشت و باعث دخالت لشکریان در امور کشوری شد؛

خوشگذرانی امپراتوران عثمانی و رها شدن کارهای کشور.

   رشد فساد در ساختار سیاسی و تحجر اندیشة دینی و سیاسی

نابودی امپراتوری عثمانی

امپراتوری عثمانی سال‌ ها چون ابر قدرتی بر گوشه ‌ای از جهان دربرگیرندة سرزمین کردستان، سرزمین های غربی، آسیای صغیر و بالکان فرمان روا بود، فرمان ‌روا بود. با شکست در جنگ جهانی اول امپراتوری عثمانی در سال 1919 میلادی فروپاشید و جای خود را به ترکیه کنون داد. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیدایش کشور جمهوری ترکیه این نواحی به دست کشورهای پیروز در جنگ بعضاً تقسیم یا مستقل گردیدند.

سعیدی محرم  


https://get.cryptobrowser.site/2738817
نویسنده: atila ׀ تاریخ: دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درباره وبلاگ

Welcome to the blog of justice


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , adalet.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM